چیزهایی که فکر می‌کنم، حس می‌کنم و درک می‌کنم

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۱۲ ب.ظ مصطفی سبیلو
حال خوب من

حال خوب من

به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را

که تسکین می‌دهد چشمت غم جا نسوز تب‌ها را


بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم

فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

 

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!

تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را


دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!

چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را

 

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم

که دارم یاد می‌گیرم زبان باادب‌ها را


غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر

برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را

۰۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۱۲ ۱ نظر
مصطفی سبیلو
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ مصطفی سبیلو
کاش سهراب این‌گونه می‌نوشت

کاش سهراب این‌گونه می‌نوشت

کاش سهراب این‌گونه می‌نوشت:

آب را گل نکنید...

شاید از دور علمدار حسین (ع)

 مَشک طفلان بر دوش،

 زخم و خون بر اندام،

 می‌رسد تا که از این آب روان،

 پُر کند مَشک تُهی،

 ببرد جُرعه آبی برساند به حرم،

 تا علی‌اصغر (ع) بی شیر رباب (س) نفسش تازه شود و بخوابد آرام...

 آب را گل نکنید... تا که شرمنده نگردد

۰۶ آبان ۹۳ ، ۱۹:۰۰ ۲ نظر
مصطفی سبیلو
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۳۸ ق.ظ مصطفی سبیلو
دلیل

دلیل

عقل‌ گوید شش‌ جهت ‌حدّ است‌ و دیگر راه نیست

عشق گوید راه هست و رفته‌ایم ما بارها

۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۸:۳۸ ۲ نظر
مصطفی سبیلو
شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۱۶ ق.ظ مصطفی سبیلو
هر گردی گردو نیست

هر گردی گردو نیست

هر پوششی، پوشیدگی نیست


هر چادری، حجاب نیست


میدونم حجاب واقعی تو دله، دل باید بی غل و غش  باشه، ولی میشه وقت نماز مقابل خدا پوشیده باشی ولی مقابل مخلوقش ...


من به دختران سرزمینم اعتماد دارم ولی به شیطان هم اعتقاد دارم که قسم خورد برای گمراهی تک‌تک ما آدما

۰۳ آبان ۹۳ ، ۰۸:۱۶ ۱ نظر
مصطفی سبیلو
پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۱۸ ق.ظ مصطفی سبیلو
برای خودم و دلتنگیم

برای خودم و دلتنگیم

عشق آهنگ غریبی دارد

مثل آهنگ غریب دل من

مثل آهنگ غریب همه منتظران

مثل شب مثل سکوت

مثل رنگ سفر خاطره‌ها


شب دراز است و حقیقت بیدار

من به فکر شب آخر هستم


من اگر راه نیابم ز بیراهه روم

یا اگر راه نباشد پرواز

عشق من رنگ عجیبی دارد

رنگ دلخواه دلم بی‌رنگی است

اشک من را همه پنجره‌ها می‌بینند

مستی‌ام را همه آینه‌ها می‌فهمند


شب دراز است و صداقت بیدار

من به فکر شب آخر هستم


چشمه‌ها رو به حقیقت جاریست

من پریشانم و از دست خودم دلگیرم

دل من شوق تماشا دارد

پشت هر پنجره‌ای رو به زمان می‌نگرم

چشم دل منتظر آمدنت

دست من نیست که من غمگینم


شب دراز است و محبت بیدار

من به فکر شب آخر هستم


داوود رزاقی راد (کویر)

۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۸:۱۸ ۱ نظر
مصطفی سبیلو