چیزهایی که فکر می‌کنم، حس می‌کنم و درک می‌کنم

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ مصطفی سبیلو
گله‌ها را بگذار

گله‌ها را بگذار

گله‌ها را بگذار

ناله‌ها را بس کن

روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی

زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دل‌تنگ تو را ...

فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود

تا بجنبیم تمام است تمام!

مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت ...

یا همین سال جدید!

باز کم مانده به عید!

این شتاب عمر است ...


من و تو باورمان نیست که نیست

زندگی گاه به کام است و بس است

زندگی گاه به نام است و کم است

زندگی گاه به دام است و غم است


چه به کام و چه به نام و چه به دام ...

زندگی معرکه همت ماست ...

زندگی می‌گذرد!

۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۹ ۲ نظر
مصطفی سبیلو

عشق مثل اون بادوم تلخه!

دیدی وقتی یه بادوم تلخ می‌خوری؟!!!

سریع بعدش چنتا بادوم شیرین می‌خوری تا تلخیش از بین بره!

تو دیگه لذتی از بادوم های شیرین نمی‌بری!

فقط میخوای اون تلخی رو فراموش کنی!

وقتی هم که اون تلخی تموم شد...

دیگه می‌ترسی بادوم بخوری!

که نکنه دوباره تلخ باشه!!!

عشق مثل اون بادوم تلخه!

بعدش با آدمای زیادی آشنا میشیا!!!!

ولی فقط برای فراموش کردن اون!

بعدش هم دیگه می‌ترسی عاشقشی!

در اصل آدما فقط یه بار عاشق میشن!

از اون به بعدش یا واسه فراموشیه

یا از اجبارِ تنهایی!!!!.

۰۴ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۹ ۱ نظر
مصطفی سبیلو
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ مصطفی سبیلو
مجلس ترحیم خودم

مجلس ترحیم خودم

آمدم مجلس ترحیم خودم،

همه را می‌دیدم

همه آن‌ها که نمی‌دانستم

عشق من در دلشان ناپیداست

ادامه مطلب...
۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۹ ۴ نظر
مصطفی سبیلو